لحظات خاص «Choi Hyun Wook» و «Mun Ka Young» در قسمت‌های 3 و 4 سریال “My Dearest Nemesis” که قلب شما رو می‌دزده!

**تازه‌ترین پدیده در دنیای کی-دراما، “دشمن عزیز من” (My Dearest Nemesis)، ترکیبی ویژه از کمدی، عاشقانه اداری و چاشنی کوچکی از درام را به ارمغان آورده است. این بهترین دستور برای درمان افسردگی دوشنبه و سه‌شنبه‌هاست. اگرچه رابطه بک سو جونگ (Baek Su Jeong) با بازی مون گا یانگ (Mun Ka Young) و بان جو یون (Ban Ju Yeon) با بازی چوی هیون ووک (Choi Hyun Wook) با یک شروع ناخوشایند آغاز شد، اما به سرعت به سمت پویایی راحت‌تر و دوستانه‌تر پیش می‌رود و لحظات بسیار قابل توجهی را بین شخصیت‌های اصلی به ما هدیه می‌دهد. در اینجا برخی از خاص‌ترین این لحظات برای لذت بردن ما وجود دارد!**

هشدار: خطر لو رفتن داستان از قسمت‌های 3 و 4!

1. **آشنایی بیشتر با سرگرمی‌های بان جو یون**

بان جو یون ممکن است از اینکه بک سو جونگ از زندگی مخفی او باخبر است متنفر باشد، اما با شروع همکاری نزدیک‌تر، او نیز برخی از مزایای آن را درمی‌یابد. برای مثال، او هرگز فکر نمی‌کرد فرصتی برای ملاقات با خواننده مورد علاقه‌اش و گرفتن امضا در یک فروشگاه بزرگ پیدا کند. اما برای حفظ ظاهر بی‌نقص خود، او از سو جونگ می‌خواهد که این کار را انجام دهد و حتی با هم عکس می‌گیرند. و اینجاست که همدستی آنها شروع به شکل‌گیری می‌کند، زیرا او به او اطمینان می‌دهد که سرگرمی‌هایش چیزی نیست که او باید پنهان کند، با توجه به اینکه چیزی نیست که بتواند به دیگران آسیب برساند. برای جو یون، که همیشه احساس شرمندگی می‌کرده، سخنان او مانند مرهمی شفابخش بر قلب زخمی‌اش است. مهربانی او، همراه با محیط زیبا، آنجا را به مکانی عالی برای عاشق شدن تبدیل می‌کند، حداقل از نظر بیننده.

از سوی دیگر، سو جونگ نیز پس از آن فرصتی پیدا می‌کند تا او را از منظری جدید ببیند. او ممکن است کمی عجیب و غریب باشد، اما هنوز یک کارگردان با استعداد و سخت‌کوش است. سو جونگ چندان اهل قضاوت نیست و اگرچه تجربه وحشتناکی با “اژدهای سیاه” در گذشته داشته، اما این بدان معنا نیست که از افرادی که از کمیک، بازی‌های ویدیویی و چیزهایی از این دست لذت می‌برند متنفر است. از این نظر، به نظر می‌رسد که آنها کاملاً مناسب یکدیگر هستند. به یاد داشته باشیم که، علی‌رغم ناامیدی متقابل که در جوانی داشتند، آنها در واقع یکدیگر را به خوبی درک می‌کردند، که باعث شد اولین عشق یکدیگر باشند. اکنون، 16 سال بعد، به نظر می‌رسد که آن شیمی هنوز دست نخورده و درخشان است، حتی زمانی که آنها نمی‌دانند در واقعیت چه کسانی هستند.

2. **اتکای بک سو جونگ و بان جو یون به یکدیگر**

با این حال، بان جو یون کسی نیست که به راحتی به دیگران اعتماد کند. وقتی کسی یک فیگور کلکسیونی در دفترشان پیدا می‌کند، ترس‌های او فوراً تحریک می‌شوند، با این فکر که ممکن است مال او باشد و گذشته آسیب‌زای خود را به یاد می‌آورد. او نمی‌تواند احساس آسیب‌پذیری نکند و تمام رنج‌هایی را که در کودکی کشیده است به یاد نیاورد. حتی پس از تمام سخت‌کوشی‌هایش، او هرگز تایید مادربزرگش را دریافت نکرده است و هنوز هم احساس گناه از دست دادن والدینش در جوانی را با خود حمل می‌کند. به همین دلیل است که وقتی فکر می‌کند سو جونگ نیز او را به خاطر موسیقی و سرگرمی‌هایی که از آن لذت می‌برد قضاوت می‌کند، ناامید می‌شود. آزاردهنده‌ترین چیز در این مورد این است که تنها فرد مسئول درد او کسی نیست جز مادربزرگش. ما نمی‌توانیم او را به خاطر سوءتفاهمش سرزنش کنیم، زیرا او به بی‌اعتمادی به مردم عادت کرده است، اما سو جونگ به طور غیرمنتظره‌ای مشکل را حل می‌کند.

وقتی او به یک برقکار برای تعمیر سیم در خانه‌اش نیاز دارد، سو جونگ بار دیگر او را شگفت‌زده می‌کند وقتی که مشکل را حل می‌کند. هر بار که آنها در این موقعیت‌های عجیب و غریب با هم ملاقات می‌کنند، بیشتر در مورد یکدیگر یاد می‌گیرند، که نکته اصلی در مورد شناخت افراد جدید است. علاوه بر این، وقتی سو جونگ پس از آسیب دیدن پدرش در محل کار به کمک نیاز دارد، جو یون مانند یک جنتلمن با زرهی درخشان برای نجات روز وارد عمل می‌شود. او همچنین از آسیب‌پذیرترین جنبه سو جونگ مطلع می‌شود، که او را مجذوب می‌کند زیرا او را پس از کل ماجرا در حال گریه کردن به تنهایی تماشا می‌کند. اگرچه ما به سختی در آغاز راه هستیم، تماشای اینکه آنها به آرامی اما مطمئناً در مقابل یکدیگر از پوسته‌های خود بیرون می‌آیند، واقعاً خاص و هیجان‌انگیز است.

3. **همکاری و تفریح با هم**

ارتباط کلید است، به خصوص وقتی صحبت از کار و عشق باشد. به همین دلیل است که سو جونگ وقتی جو یون کل تیم او را تحت آزمایش قرار می‌دهد تا ببیند آیا به درستی کار می‌کنند یا خیر، بیش از حد آشفته می‌شود. بیشتر از اینکه به اخلاق کاری او شک کند، چیزی که واقعاً او را عصبانی می‌کند این است که از او برای مثال زدن استفاده می‌کند بدون اینکه او حتی بخواهد. و اگر چیزی در مورد سو جونگ بدانیم، این است که او کسی نیست که با او بازی شود. اما جو یون واقعاً مایل نیست که اجازه دهد آن سوءتفاهم‌ها تمام پیشرفتی را که تاکنون داشته‌اند از بین ببرد، که برای کسانی که طرفدار آنها هستند، مایه تسکین است.

بنابراین، او موافقت می‌کند که به بهترین نحو که می‌داند جبران کند: بازی کردن در یک سالن بازی. اگر تماشای رقابت آنها خنده‌دار است، دیدن همکاری آنها حتی بهتر است. درک اینکه چرا آنها قبلاً عاشق شده‌اند بسیار آسان است. آنها بسیار سازگار هستند، از طبیعت رقابتی‌شان گرفته تا شخصیت‌های صادق‌شان. شیمی طبیعی آنها همچنین ما را بی‌صبر می‌کند تا ببینیم آنها واقعاً چگونه قلب خود را به روی یکدیگر باز می‌کنند. اما یادگیری اینکه جو یون کسی نیست جز “اژدهای سیاهی” که سال‌ها از او متنفر بوده، چه تاثیری بر رابطه نوپای آنها خواهد گذاشت؟ این چیزی است که امیدواریم هفته آینده متوجه شویم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *