**”جادوگر” (The Witch) بالاخره داره به پایان میرسه و از همیشه هیجانانگیزتره! در حالی که کل قسمتهای هفتم و هشتم بینندهها رو میخکوب کرده بود، سه لحظه به خصوص حسابی دلبری کردن. از اثبات قانون مرگ توسط دونگ جین (Dong Jin) با بازی جینیونگ (Jinyoung) در حالی که جونش رو به خطر میندازه، تا متغیر غیرمنتظرهای که ممکنه ثابت کنه می جونگ (Mi Jeong) با بازی رو جونگ ایی (Roh Jeong Eui) یه جادوگره، در اینجا سه لحظه برتر از قسمتهای هفتم و هشتم “جادوگر” رو بررسی میکنیم.**
**هشدار: این متن حاوی اسپویلرهایی از قسمتهای 7 و 8 هست!**
**اثبات قانون مرگ**
از قسمت اول، ما شاهد جمعآوری مدرک و نوشتن گزارش توسط دونگ جین بودیم. در حالی که این وظایف حدود 80 درصد از کار تحلیلگران و کاوشگران داده رو تشکیل میده، تماشای مکرر یه فرآیند ممکنه کمی خستهکننده بشه. با این حال، در قسمتهای اخیر، نقش اصلی ما ورق رو برمیگردونه و فراتر از جمعآوری دادهها میره تا قانونی رو آزمایش کنه که بر اساس دادههای جمعآوریشده، نظریهپردازی کرده: قانون مرگ. این صحنهها همونقدر که انتظار میرفت هیجانانگیز بودن و ثابت کردن که چرا “جادوگر” یه کی-درامای معمایی و هیجانانگیز درجه یکه.
در پایان قسمت ششم، دونگ جین در یه خواربارفروشی که می جونگ سفارشهاش رو ثبت میکنه، مشغول به کار میشه، به این امید که بهش نزدیکتر بشه. در حالی که این قدم بیشتر شبیه تعقیب کردنه، این اقدام کمی غیراخلاقی در نهایت قسمتهای اخیر رو سرگرمکنندهتر میکنه. اون بعد از اینکه کارمند میشه، شروع به تحویل سفارشهای می جونگ میکنه و تئوری خودش رو آزمایش میکنه: بودن در فاصله 10 متری می جونگ به مدت 10 دقیقه خطرناکه.
اگرچه اون مجتمع آپارتمانی رو در محدوده زمانی ترک میکنه، اما باز هم در یه صحنه هیجانانگیز کمی آسیب میبینه. این لحظه اون رو به یه درک دیگه میرسونه؛ تعداد جملاتی که بین اونها رد و بدل میشه هم یه عامل محرکه. بنابراین، صحبت کردن با می جونگ برای 10 جمله هم به همون اندازه خطرناکه.
**چند صحنه رمانتیک که خیلی بهشون نیاز بود**
یکی از ناامیدکنندهترین چیزها در رسانهها، از جمله صنعت چاپ کتاب، زمانیه که یه داستان به اشتباه دستهبندی میشه. متاسفانه، به نظر میرسه که این اتفاق برای “جادوگر” هم افتاده. این دراما که به عنوان یه تریلر معمایی عاشقانه تبلیغ میشد، بینندهها رو به این باور رسوند که قراره شاهد به آتیش کشیدن صحنه توسط جینیونگ و رو جونگ ایی باشن. با این حال، این زوج به سختی در شش قسمت اول، یا به عبارت سادهتر، 60 درصد از سریال، با هم تعامل داشتن. خوشبختانه، این موضوع در قسمت هفتم تغییر کرد و ما بالاخره چند صحنه رمانتیک از نقشهای اصلی خودمون دیدیم.
اولین تعامل بین این زوج زمانی اتفاق میافته که دونگ جین سفارش خواربار می جونگ رو تحویل میده. می جونگ مخفیانه به اون لبخند میزنه. در حالی که اون بلافاصله اعتراف میکنه که این فقط به این دلیله که مدت زیادیه با یه مرد صحبت نکرده، اما هنوز هم کمی از اون خوشش میاد و منتظر تحویل سهشنبههاشونه.
یه لحظه دلانگیز دیگه زمانی رخ میده که دونگ جین، با وجود اینکه میدونه صحبت کردن با می جونگ برای بیش از 10 دقیقه خطرناکه، نمیتونه از کنارش تکون بخوره. اون به بینندهها میگه: “یادم رفت چند جمله با هم رد و بدل کردیم، اما دیدن لبخندش ارزشش رو داشت.”
در آخر، وقتی می جونگ سوار اتوبوسه و دونگ جین هم سوار همون اتوبوس میشه، با نزدیک شدن به پایان مسیرشون، با خودش فکر میکنه: “این بار کافی نیست. ای کاش ترافیک بود.” بله، تعقیب کردن می جونگ سوار اتوبوس یه رفتار تعقیبگونهست، اما چطور میشه که دیالوگهای روان جینیونگ باعث نشه قلبت یه تپش از دست بده؟
**متغیر غیرمنتظره**
همونطور که قبلاً در “جادوگر” توضیح داده شد، قانون مرگ، که هنوز فقط یه فرضیهست، سادهست:
1. بودن در فاصله 10 متری می جونگ خطرناکه.
2. صحبت کردن با اون خطرناکه.
3. اینکه اون اسم شما رو بدونه خطرناکه.
4. اعتراف به عشقتون به اون خطرناکه.
5. اگه همه موارد بالا صدق کنه، مرگ رخ میده. اگه حتی یه شرط هم وجود نداشته باشه، آسیب میبینید اما نمیمیرید.
هر کدوم از این اقدامات به تنهایی خطرناکه و وقتی با هم ترکیب بشن، عواقب مرگباری دارن. با این حال، اوضاع در قسمتهای اخیر وقتی دونگ جین با چیزی روبرو میشه که در ابتدا اون رو یه ناهماهنگی میدونه، یه چرخش غیرمنتظره پیدا میکنه: ایک جونگ (Ik Jong) با بازی جو جونگ هیوک (Joo Jong Hyuk).
ایک جونگ، دانشجوی ارشد می جونگ و از همون کلیسا، هر چهار کار ممنوعه رو انجام داد اما نمرد. برخلاف مردان دیگهای که دچار عواقب شدیدی شدن، ایک جونگ فقط توسط یه زنبور گزیده شد. همین یه اتفاق برای رد قانون مرگ کافیه. با این حال، دونگ جین پس از تحقیقات بیشتر، حقیقت رو کشف میکنه.
ایک جونگ هرگز توسط زنبور گزیده نشده بود. در عوض، اون خیلی قبل از ملاقات با می جونگ از صرع رنج میبرد. وقتی تشنج بهش دست داد، می جونگ به مردم گفت که این گزیدگی زنبوره تا از حریم خصوصیش محافظت کنه. در حالی که این موضوع اوضاع رو توضیح میده، اما معمای رو هم عمیقتر میکنه. ایک جونگ با وجود زیر پا گذاشتن همه قوانین، نه مرد و نه به طور جدی آسیب دید.
در نهایت، دلیل زنده موندن استثنایی ایک جونگ آشکار میشه: علاقه می جونگ. هر مردی که می جونگ دوستش داشته باشه، از قانون مرگ در امانه، حتی اگه همه قوانین ممنوعه رو زیر پا بذاره. از اونجایی که ایک جونگ اولین عشق می جونگ بود، همون محافظت رو دریافت کرد. این افشاگری همچنین نشون میده که می جونگ ممکنه واقعاً یه جادوگر باشه، اگرچه مکانیسمهای دقیق پشت اون هنوز ناشناختهست.
قسمتهای هفتم و هشتم “جادوگر” ممکنه باعث چندین حمله قلبی در ما شده باشن، اما یه صحنه به خصوص هم هیجانانگیز و هم به طور غیرمنتظرهای خندهدار بود: صحنه پایانی قسمت هشتم.
همینطور که دونگ جین آماده میشه برای همیشه محله می جونگ رو ترک کنه، متوجه یه تابلوی سنگین روی دیوار بالای سرش میشه که میخ اون شل شده و داره میفته. نقش اصلی نابغه ما به طور اتفاقی میگه: “الگوهای تو خیلی سادهان”، قبل از اینکه بدون هیچ آسیبی دور بشه. با این حال، درست زمانی که از خیابون رد میشه، بلافاصله یه ماشین بهش میزنه.
در حالی که تصادف با ماشین قطعاً خندهدار نیست و امیدوارم دونگ جین زودتر خوب بشه، این صحنه روی یه کلیشه کلاسیک کی-دراما بازی میکنه، جایی که نقش اصلی ضربه میخوره و به شدت آسیب میبینه، و دیدن دوباره این کلیشه دراماتیک سرگرمکنندهست.