خبراینجاست! رازهای ناگفته از زندگی کیم سه رون (Kim Sae Ron) فاش شد!
در 19 مارس 2025، لی جین هو (Lee Jin Ho)، خبرنگار جنجالی، ویدیویی درباره بازیگر مرحوم، کیم سه رون منتشر کرد. توی این ویدیو ادعا شده بود که کیم سه رون قبل از اینکه تصمیم به خودکشی بگیره، ازدواج کرده بوده. تو ژانویه 2025، اون یه سری عکس با یه مرد مرموز تو اینستاگرامش گذاشته بود که خیلی سریع پاکشون کرد. زیرش هم نوشته بود “ازدواج”. نمایندههای سه رون ادعا کردن که اینا فقط عکسهای یه جورایی شبیه به عکسبرداری عروسی بودن که اون با یه دوست صمیمیش گرفته.
تو ویدیویی که لی جین هو منتشر کرده، یه سری فایل صوتی هم از مکالمات کیم سه رون با یکی از کارمندای قبلی آژانسش درباره همین عکسا به دست آورده. ظاهراً کیم سه رون گفته که این عکسا رو دوست پسرش بعد از یه دعوا آپلود کرده.
کارمند: “این عکسا چیه؟”
کیم سه رون: “من آپلودشون نکردم. دوست پسرم این کارو کرده.”
کارمند: “اون دیوونس؟ آه…”
کیم سه رون: “چی؟”
کارمند: “اون دیوونس.”
کیم سه رون: “میدونم…”
کارمند: “خبرنگارا هی زنگ میزنن دربارهش. من بهشون میگم که اینا درست نیست، ولی تو باید دقیقاً بهم بگی چه خبره. باشه؟”
کیم سه رون: “باشه.”
کارمند: “اون دوباره آپلودشون میکنه، نه؟ کی برمیگردی؟ دهم؟”
کیم سه رون: “من سیزدهم پرواز میکنم، پس چهاردهم میرسم [کره].”
کارمند: “الان دقیقاً کجایی؟”
کیم سه رون: “دوست پسرم تو نیویورک زندگی میکنه.”
بعداً، کارمنده درباره وضعیت ازدواجشون بیشتر پرسیده.
کارمند: “خبرنگارا میپرسن که اون دوست پسرته، اینکه شماها ازدواج کردین. من بهشون میگم که اون نیست.”
کیم سه رون: “باشه.”
کارمند: “اون پسره نیست که تو باهاش قرار گذاشتی و تو کریسمس باهاش غذا خوردی؟”
کیم سه رون: “آره.”
کارمند: “و دربارهی سوشیال-، میتونی الان یه تماس جواب بدی؟”
کیم سه رون: “آره.”
کارمند: “این طبیعیه که بچهها با هم قرار بذارن و از هم جدا شن، ولی اگه تو داری بهم میگی که اون پسری نیست که تو تو کریسمس دیدی، چطور میتونی یه عکس باهاش آپلود کنی و بگی که میخوای باهاش ازدواج کنی؟ به نظر من که کلاً شبیه یه عکسبرداریه، یه عکسبرداری مفهومی.”
کیم سه رون: “آره.”
کارمند: “پس من الان دارم سعی میکنم [به خبرنگارا] جواب سربالا بدم دربارهش.”
کیم سه رون ظاهراً تأیید کرده که اونا تو خارج از کشور ازدواج کردن.
کارمند: “شاید شماها از قبل مراسم رو گرفته باشین؟”
کیم سه رون: “آره، ما از قبل انجامش دادیم.”
کارمند: “تو کره؟”
کیم سه رون: “تو خارج از کشور.”
وقتی ازش درباره دوست پسر سابقش پرسیدن، کیم سه رون اعتراف کرد که وقتی تو کره بوده، به خاطر یه سری مشکلات با شرکتش، با اون ملاقات کرده. اون ادعا کرد که قصد نداشته با دوست پسر فعلیش ازدواج کنه، ولی تهدید شده که این کارو بکنه. همچنین ظاهراً یه سقط جنین هم داشته.
کارمند: “با دوست پسر سابقت چی شد؟”
کیم سه رون: “وقتی با دوست پسر فعلیم قرار میذاشتم، اتفاقی با دوست پسر سابقم تو کره ملاقات کردم. یه سری مشکلات مربوط به شرکت و ب هست، پس اون گفت که با اینکه از هم جدا شدیم، فقط میخواد تو این مشکلات کمکم کنه. پس وقتی اون موقع همدیگه رو دیدیم، ما از قبل جدا شده بودیم. من همه چیو به دوست پسر سابقم گفتم، و اینکه یه دوست پسر دارم، و اینجوری خداحافظی کردیم. من هم قصد نداشتم با دوست پسر فعلیم ازدواج کنم، و در واقع میخواستم ازش جدا شم. ولی بعدش، یهو باردار شدم.”
کارمند: “الان بارداری؟”
کیم سه رون: “نه، من سقط جنین کردم. ولی به خاطر همین، آخرش ازدواج کردیم.”
کارمند: “تو ازدواج کردی چون باردار شدی، ولی گفتی که سقطش کردی؟”
کیم سه رون: “اون هی داشت به طور نامحسوس تهدیدم میکرد دربارهش. یه جورایی دیوونس.”
کارمند: “آخرش چطور باهاش آشنا شدی؟”
کیم سه رون: “اون فقط یه آدم عادیه که تو یه شرکت بزرگ تو نیویورک کار میکنه. از طریق دوستامون با هم آشنا شدیم. هرچی زمان گذشت، با اینکه اون معمولاً عادیه، ولی وقتی یه وقتایی احساس ناامنی میکنه، چون ما از هم دوریم (رابطه از راه دور) – من حتی کاکائوتاکم رو پاک کردم، درسته؟ دوست پسرم به کاکائوتاک و اینستاگرامم دسترسی داره. پس اون همه چیو مدیریت میکنه. و من نمیتونستم از هیچی استفاده کنم، و الان میتونم یکم از پیامهای عادی و تلگرام استفاده کنم، ولی اون بهم گفت که نمیدونه چرا من هی دارم این واقعیت رو پنهان میکنم که ازدواج کردم. اون میخواست علنیش کنه. پس آخرش با هم دعوا کردیم و اون این پست رو آپلود کرد. من الان بهش گفتم پاکش کنه، پس پاکش کرد. به هر حال، این وضعیت منه.”
کارمند: “خدای من… دیگه نمیتونی از ازدواج دربیای.”
کیم سه رون: “آره، نمیتونم. به هر حال، من اینستاگرامم رو عوض کردم و کاکائوتاکم رو پاک کردم. آه… وقتی مشروب میخوره، یهو دیوونه میشه.”
کارمند: “چرا تو این همه آدم اینجوری دورت داری؟”
کیم سه رون: “من فکر نمیکردم که با یه همچین آدمی ازدواج کنم.”
کارمند: “پدر مادرت هم دربارهش میدونن، گفتی؟”
کیم سه رون: “آره، ولی قسم میخورم که اون عادیه ولی وقتی مشروب میخوره یکم اینجوری میشه.”



