عروس بیچاره! خانواده شوهرش شب عروسی دیده‌بانی‌اش را کردند و بچه تازه به دنیا اومده‌اش رو دزدیدند! (Korean Woman’s Marriage Horror Story)

**داستان زندگی هولناک یک زن کره‌ای در برنامه “رازهای تجاری کارآگاهان”**

به تازگی، برنامه “رازهای تجاری کارآگاهان” (Detectives’ Trade Secrets) از شبکه Chanel A، داستان زندگی تکان‌دهنده یک زن کره‌ای را پوشش داد که زندگی زناشویی‌اش چیزی کم از یک داستان ترسناک نداشت.

در این قسمت که در تاریخ 3 فوریه (به وقت کره) پخش شد، خانم A (Ms. A) از تیم کارآگاهی Bakeho درخواست کمک کرد تا پسرش را پیدا کند. خانم A فاش کرد که حتی اسم یا چهره پسر خودش را هم نمی‌داند، زیرا 25 سال پیش، در بدو تولد از او گرفته شده بود.

خانم A در مورد گذشته‌اش صحبت کرد و گفت که در سن دوازده سالگی هر دو والدینش را از دست داده و برای زنده ماندن، به کارهای مختلفی از جمله کار در کارخانه خیاطی، آشپزخانه رستوران و آشپزخانه چایخانه مشغول بوده است. او از خشونت و فقر غیرقابل تصوری رنج برده بود.

سپس از طریق یک واسطه به مردی معرفی شد و پس از تنها سه ملاقات با او ازدواج کرد. اما زندگی زناشویی او از همان ابتدا جهنمی بود. او از طرف کل خانواده برای باردار شدن تحت فشار زیادی بود. او به یاد می‌آورد که در اولین شب با همسرش، خانواده شوهرش درست بیرون اتاق نشسته بودند تا زوج را جاسوسی کنند.

خانم A گفت:

> “در اولین شب بعد از ازدواج، مادرشوهر و خواهرشوهرم به دیوار تکیه داده بودند و گوش می‌دادند. خواهر شوهرم گفت: ‘مامان، شروع کردن.’ و بعد، ‘تموم کردن. بیایید بخوابیم.’ من خیلی خجالت کشیدم و شرمنده شدم.”

خانم A در نهایت باردار شد، اما این موضوع باعث توقف آزار و اذیت او نشد. در دوران بارداری، او اغلب به کافه‌ای که قبلاً در آن کار می‌کرد سر می‌زد تا وقت بگذراند، و به همین دلیل مادرشوهرش شروع به подозрения کرد که او با مرد دیگری رابطه دارد. او حتی متهم کرد که خانم A از بچه شخص دیگری باردار است و او را تحت فشار قرار داد تا سقط جنین کند.

همسرش نسبت به این موضوع بی‌تفاوت بود و خانم A با فکر کردن به آینده فرزندش، همه این‌ها را تحمل کرد. اما وقتی هفت ماهه باردار بود، از خانه فرار کرد. خانواده شوهرش یک ماه بعد او را گرفتند. از آن به بعد، آنها به فشار آوردن به او برای طلاق ادامه دادند و با او مانند یک انسان درجه پایین رفتار می‌کردند.

وقتی خانم A نه ماهه باردار بود، توسط مادرشوهر و خواهرشوهرش به یک درمانگاه کشیده شد. در راه در ماشین، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و حتی سعی کرد فرار کند اما دوباره دستگیر شد. خانم A با اشک به یاد می‌آورد که در اتاق ریکاوری بیمارستان از خواب بیدار شد، جایی که کادر پزشکی به او گفتند که پسری به دنیا آورده است. اما هیچ اثری از نوزاد نبود.

خانم A گفت:

> “وقتی به هوش آمدم، در اتاق ریکاوری بخش زنان و زایمان بودم. من مجبور شدم از طریق القای زایمان زایمان کنم، اما نوزادی در کار نبود. فقط 30000 وون برای مراقبت‌های پس از زایمان روی تخت باقی مانده بود. کارکنان بیمارستان به من گفتند که نوزاد پسر است، اما گفتند که از محل نگهداری او ‘اطلاعی ندارند.'”

او که برای یافتن پسرش ناامید بود، به خانه خانواده شوهرش رفت، اما نوزادی آنجا هم نبود. خانم A حتی به واسطه ازدواج هم سر زد، اما بی فایده بود. او توضیح داد: “انگار بچه ناپدید شده بود.” و افزود که در این 25 سال حتی یک لحظه هم فرزندش را فراموش نکرده است.

این مادر ناامید سپس در این برنامه التماس کرد که تنها خواسته‌اش این است که قبل از مرگ یک بار پسرش را ببیند، با توجه به اینکه او به بیماری‌های جسمی مبتلا شده است.

بدون سرنخ‌های زیادی در دست، گروه برنامه کارآگاهی گسترده‌ای انجام دادند و همسر سابق او را ردیابی کردند. آنها همچنین متوجه شدند که پسر بزرگتر از دو پسرش از نظر سنی شبیه به پسری است که خانم A به دنبالش است. با این حال، این پرونده هنوز حل نشده است و انتظار می‌رود در قسمت بعدی ادامه یابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *