«عاشقیاب»؛ روایتی تازه از کلیشههای جنسیتی در دنیای پررقابت هدهانترها
سریال «عاشقیاب» (Love Scout) با رویکردی نو و متفاوت به نقشها و پویاییهای جنسیتی، در همان قسمتهای ابتدایی مخاطب رو مجذوب خودش کرده. «کانگ جی یون» (Kang Ji Yun) با بازی «هان جی مین» (Han Ji Min)، مدیرعاملی که حسابی کاربلده و مصممه. اون توی کارش عالیه، اما ارتباط برقرار کردن با دیگران براش سخته و تو پرورش روابط مشکل داره. از اون طرف، «یو اون هو» (Yu Eun Ho) با بازی «لی جون هیوک» (Lee Jun Hyuk)، منشی فوقالعاده کارآمدشه که نه تنها توی هر کاری که انجام میده حرف نداره، بلکه بین مردم هم خیلی محبوبه. این دو نفر، به خاطر تفاوت دیدگاههاشون و اخلاقیاتی که دارن، با هم کلنجار میرن. در ادامه میتونید یه سری از اتفاقات قسمتهای اول این سریال جذاب رو بخونید:
هشدار: این متن حاوی اسپویلر از قسمتهای 1 و 2 است.
داستان از جایی شروع میشه که «یو اون هو» تو بخش منابع انسانی شرکت الکترونیک هانسو (Hansu Electronics) کار میکنه. اون توی کارش خیلی خوبه، اما مدام از طرف رئیسش تحقیر و سرزنش میشه. دلیلش هم اینه که «اون هو» به خاطر سلامت روان دخترش، یک سال مرخصی زایمان گرفته بوده. رئیسش با لحنی نیشدار بهش گفته بود که بچه اونقدر هم خاص نیست که بخاطرش از یه ماموریت مهم که میتونه به پیشرفت کاریش کمک کنه، دست بکشه. اما «اون هو» با قاطعیت جواب میده که دخترش برای اون از همه چیز مهم تره و دیدن لبخندش بزرگترین پیروزی اونه. رئیسش که از مرخصی یهویی «اون هو» ناراحت شده، همچنان به اذیت و تحقیر اون ادامه میده، اما «اون هو» با متانت به کارش ادامه میده. تا اینکه یه روز، به دروغ متهم به درز اطلاعات رسمی میشه و ازش میخوان که شرکت رو ترک کنه.
با این حال، «اون هو» هرگز اجازه نمیده دغدغهها و مشکلات کاریش روی تربیت دختر هفت سالهاش تأثیر بذاره. اون به عنوان یه پدر مجرد، حسابی تلاش کرده تا یه خونه امن و شاد برای دخترش فراهم کنه. وقتی بهش میگن که دخترش علائم افسردگی از خودش نشون میده، از کارش مرخصی میگیره و تمام وقتش رو صرف جلسات رواندرمانی و مشاوره دخترش میکنه. از بردنش به مدرسه و بازی باهاش گرفته تا پختن غذاهای خوشمزه و رسیدگی به نیازهاش، اون یه پدر فوقالعاده است. «اون هو» همچنین خیلی سریع و چابک هم هست و وقتی یه بچه کوچیک تو خونه داری، این یه مهارت خیلی ضروریه.
اوضاع قبل از اینکه «اون هو» از شرکت هانسو بره، حسابی بهم میریزه. اون یه برخورد ناخوشایند با «کانگ جی یون»، رئیس یه شرکت هدهانترینگ (شرکت کاریابی) داره، وقتی که «جی یون» سعی میکنه یکی از کارمندای شرکتش رو به یه شرکت رقیب منتقل کنه. بعد از یه بحث تند، مشخص میشه که این دو تا با هم سر جنگ دارن. از قضا، بعد از اینکه «اون هو» کارش رو از دست میده و با اینکه شرکت قبلیش در موردش بدگویی میکنه، معاون «کانگ جی یون» حس میکنه که اون میتونه یه دستیار عالی برای «جی یون» باشه.
«اون هو» عواقب برخوردشون رو میدونه، اما با پشتکار زیاد سخت کار میکنه و توانایی های خودش رو نشون میده. با اینکه «کانگ جی یون» اون رو نادیده میگیره و ازش خوشش نمیاد، اون هیچ مشکلی نداره که بگه به این شغل نیاز داره و تجربه ای رو داره که شرکت «جی یون» بهش نیاز داره. خیلی بامزه است وقتی میبینیم که اون کتابهایی در مورد چگونگی کنار اومدن با رئیس رو میخونه تا بفهمه برای اینکه بتونه دل «کانگ جی یون» رو به دست بیاره، باید چه کار کنه. آدم نمیتونه در مقابل این همه پایداری و آرامش «اون هو» حتی با وجود یه رئیس سختگیر، تحسینش نکنه.
تماشای «لی جون هیوک» توی یه ژانر عاشقانه واقعاً لذت بخشه. اون خیلی راحت وارد نقش میشه، دلسوزی، قدرت سازگاری و آرامش «اون هو» رو به خوبی به تصویر میکشه. شخصیتش واقعا جذابه.
«هان جی مین» در نقش «کانگ جی یون» یه مدیرعاملیه که حسابی مصممه. اون حرفش رو رک و پوست کنده میزنه و میدونه چطوری کارش رو انجام بده. «جی یون» که صاحب شرکت هدهانترینگ (Peoplez) هست، بیشتر از هر چیزی مهارتهای ارتباطی با آدم ها رو نداره. وقتی ازش میپرسن دنبال چه چیزی تو یه کاندیدا میگرده، با قاطعیت جواب میده که باید کسی باشه که بتونه لیاقت خودش رو ثابت کنه و قیمتی رو که روش گذاشته شده رو توجیه کنه. وقتی بهش میگن این حرف خیلی زننده است، شونه هاش رو بالا میندازه و میگه که تو این دوران سرمایه داری سخت، کار نکردن یه جرمه، و اون ترجیح میده زننده باشه تا جنایتکار.
«جی یون» انقدر روی کار و وظایفش متمرکزه که انگار نسبت به همه اطرافیانش بی تفاوته. این بی تفاوتی شامل احساسات کارمنداش هم میشه و به خودش هم اهمیت نمیده. اون هیچوقت اسم کارمنداش رو یادش نمیاد، نمیتونه به خاطر بیاره با کدوم ماشین اومده و وسایلش رو کجا گذاشته. گذشته از اینها، یه سری اخلاق خاص هم داره، از دمای قهوه گرفته تا زاویه منگنه شدن کاغذها. جای تعجب نداره که نتونسته هیچ دستیاری رو نگه داره و خیلی ها بعد از چند روز کار استعفا دادن.
وقتی تلاش هاش برای جذب یه کاندیدا از شرکت الکترونیک هانسو به یه شرکت دیگه، توسط مدیر منابع انسانی هانسو، یعنی «یو اون هو» خنثی میشه، حسابی عصبانی میشه. «اون هو» بهش میگه که وفاداری و ارزش ها از سودهای کوچیک مهم ترن و مشخصه که «اون هو» «جی یون» و بقیه هدهانترها رو آدمای خودخواهی میبینه که برای سود و پورسانت خودشون حاضرن هر کاری بکنن. «جی یون» به صراحت بهش میگه که امیدوارم دیگه هیچ وقت هم رو نبینیم، اما اتفاقا «اون هو» به عنوان دستیار جدیدش وارد دفترش میشه.
«جی یون» زنیه که کینه به دل میگیره و «اون هو» رو زیر نظر داره و میخواد که اون رو از سر راه برداره. اما «اون هو» با لجاجت سر حرفش می ایسته. تنها زمانی که یه بارقه احساس رو تو چهره «جی یون» می بینیم، وقتیه که از «اون هو» میپرسه چرا به قیمت از دست دادن شغلش مرخصی زایمان گرفته. «اون هو» جواب میده که دخترش براش تمام دنیاست.
«جی یون» اونقدرها هم که نشون میده قوی نیست. اون از بی خوابی حاد رنج میبره و بیش از حد کار میکنه. انقدر که به خاطر کار زیاد مغزش، کارش به بیمارستان میکشه. «جی یون» یاد پدر خودش میوفته که تو یه حادثه فوت کرده. با دیدن فداکاری «اون هو» نسبت به دخترش، عصبانی میشه و پدر خودش رو یادش میاد که بهش گفته بود هیچ وقت ترکش نمیکنه. مشخصه که اون یه بار سنگینی از گذشته با خودش حمل میکنه. «جی یون» یه رقیب هم داره، مربی سابقش (با بازی «پارک بو کیونگ» (Park Bo Kyung)) که قصد نابود کردنش رو داره. با اینکه «جی یون» از پذیرفتن شکست امتناع میکنه، به نظر میاد که یه سری افراد قصد دارن برای اون مشکل درست کنن.
«هان جی مین» به عنوان یه رئیس سختگیر و بی احساس، خیلی خوب میدرخشه. با اینکه اون یه ظاهر سخت از خودش نشون میده، اما از جنبه آسیب پذیر خودش محافظت میکنه. مشخصه که این زن هم مورد ظلم واقع شده و چاره ای نداشته جز اینکه تبدیل به یه آدم بی احساس بشه.
کیه که عاشق یه رابطه عاشقانه تو محیط کار نباشه؟ تا حالا سریال های زیادی داشتیم که توش مدیرعامل خوشتیپ و مغرور، دلباخته منشی مهربون و دقیقش شده. اما سریال «عاشقیاب» به طور هوشمندانه ای کلیشه های جنسیتی رو برعکس کرده. ما اینجا یه رئیس موفق، «کانگ جی یون»، رو داریم که جاه طلبه و وقتی پای اصولش میاد وسط، هیچ عذر و بهانه ای رو نمیپذیره. اون شرکتش رو با دست آهنی اداره میکنه، شخصا کارمندها رو انتخاب و استخدام میکنه و براش مهمه که افراد ارزش خودشون رو بدونن. اون هیچ ابایی از اخراج کارمندی که تو مدارک دست برده نداره و طبق قوانین صنعت عمل میکنه. حتی به رقیبش هم هشدار میده که اگه بخواد باهاش ناجوانمردانه بازی کنه، نابودش میکنه. این زنیه که طبق اصول خودش و با تکیه بر خودش زندگی میکنه. اما به نظر میرسه وقتی پای احساسات و روابط میاد وسط، اونها رو قفل کرده.
از اون طرف، «یو اون هو» با اینکه یه مدیر آینده دار تو بخش منابع انسانیه، بدون فکر کردن به عواقبش یه مرخصی کاری طولانی میگیره. اون به عنوان یه پدر مجرد، مسئولیت فراهم کردن یه محیط شاد و پرورش دهنده برای دخترش رو به عهده گرفته. اون یه خونه دار فوق العاده است، تو مراقبت از بچه ها ماهره و تو کارش هم به همون اندازه خوبه. «اون هو» سعی میکنه یه تعادل سالم بین کار و زندگی ایجاد کنه و یه پدر فداکاره. مهم نیست که تو محل کار چه روز بدی داشته، اون حواسش هست که دخترش سختی های اون رو نبینه.
تو دورانی که اغلب زن ها هم تو خونه و هم تو محیط کار مسئولیت های زیادی رو به دوش میکشن، سریال «عاشقیاب» به طور هوشمندانه ای نشون میده که چه توی محیط کار، چه تو خونه و چه تو تربیت فرزند، نباید با محدودیت های جنسیتی مواجه باشیم. دیدن یه زن تو جایگاه تصمیم گیری و دستیارش که یه مرد با اعتماد به نفس بالاست، واقعا دلگرم کننده است.
نمیشه صبر کرد تا ببینیم رابطه بین این رئیس مغرور و منشی مهربونش از اینجا به بعد به کجا میرسه. آیا «یو اون هو» همون کسیه که قراره تو زندگی پر هرج و مرج «کانگ جی یون» آرامش بیاره؟ باید منتظر بمونیم و ببینیم!
