**هنوز به نیمه راه داستان نرسیدیم، اما اتفاقات زیادی در سریال “دشمن عزیز من” (My Dearest Nemesis) رخ داده است. در قسمتهای این هفته، این سریال یک ترن هوایی جدید از احساسات را به نمایش گذاشت، از اعترافات دوستداشتنی و صمیمانه گرفته تا لحظاتی که میتوانید بالا رفتن فشار خون خود را از عصبانیت حس کنید. با این حال، هنوز راه درازی تا دیدن پایان این سریال در پیش داریم، بنابراین بهتر است برای هر چیزی که در نیمه دوم این کیدراما (K-drama) در راه است، آماده شویم. در اینجا برخی از غمانگیزترین و شیرینترین لحظات قسمتهای اخیر را مرور میکنیم!**
**هشدار: این مطلب حاوی اسپویل (لو دادن داستان) از قسمتهای 7 و 8 است!**
**غمانگیز: رد کردن اعتراف عشق بان جویئون توسط بک سوجئون**
قسمت هفتم، درست از همان ابتدا با یک آهنگ دلگیر شروع میشود. جایی که بان جویئون (Ban Ju Yeon) با بازی چوی هیون ووک (Choi Hyun Wook)، قلبش را برای بک سوجئون (Baek Su Jeong) با بازی مون گایونگ (Mun Ka Young) باز میکند، اما با بیرحمی پس زده میشود. در ابتدا، امتناع او به این دلیل است که نمیخواهد با کسی که از او جوانتر است قرار بگذارد، بنابراین تا جایی که میتواند از او دوری میکند. با این حال، هنگامی که رئیس یونگسونگ (Yongseong) رسماً جویئون را به عنوان نوهاش و وارث آینده معرفی میکند، سوجئون متوجه میشود که تفاوتهای آنها در موقعیت و جایگاه اقتصادی آنقدر زیاد است که نمیتوانند واقعاً در یک رابطه باشند.
اما مهم نیست جویئون چقدر دلشکسته باشد، نمیتواند احساساتش را نادیده بگیرد. با وجود اینکه شرایط نسبتاً ناخوشایند است، او جرات میکند سوجئون را تا یک دورهمی خانوادگی دنبال کند، زیرا میترسد او با مرد دیگری ملاقات کند. در این لحظه، چارهای جز تشویق جویئون نداریم. او ممکن است کمی غیرعادی و اغراقآمیز باشد، اما صداقت و آسیبپذیری که هر بار هنگام صحبت از احساساتش نشان میدهد، واقعاً قابل تحسین است و به نظر میرسد نه سوجئون و نه ما در برابر این مرد جذاب مصون نیستیم.
**غمانگیز: تحقیر دوباره بان جویئون توسط مادربزرگش**
این کیدراما میتوانست یک کمدی رمانتیک عالی باشد، اگر مادربزرگ جویئون نبود. حتی اگر هر کاری که او انجام میدهد ناشی از درد و اندوه از دست دادن تنها پسرش باشد، رفتاری که با نوهاش دارد به سادگی غیرقابل قبول است. او نه تنها او را تحت فشار قرار میدهد تا در هر کاری که انجام میدهد بینقص باشد، بلکه او را تا حدی آزار میدهد که بدون اطلاع قبلی در خانهاش ظاهر میشود. در این مرحله، میدانیم که جویئون پس از جان سالم به در بردن از حادثهای که والدینش در آن فوت کردند، از یک آسیب روحی بزرگ رنج میبرد، اما کسی که واقعاً زندگی او را زخمی کرده است، کسی نیست جز مادربزرگش.
بنابراین، او تمام تلاش خود را میکند تا مانع از این شود که او تمام مجسمهها و کمیکهای کلکسیونیاش را پیدا کند. در آن لحظه بحرانی، او چارهای جز درخواست کمک از اطرافیانش ندارد. و اگرچه او از گیر افتادن فرار میکند، اما نمیتواند از تحقیر شدن دوباره توسط رئیس فرار کند. سوجئون که شاهد این صحنه وحشتناک میشود، موافقت میکند به او کمک کند وسایلش را پنهان کند، بدون اینکه بداند این کار منجر به این میشود که او بفهمد او اژدهای سیاه است (Black Dragon)، و به کل داستان هویت مخفی پایان میدهد.
**رمانتیک: سئو هاجین قلبش را برای کیم شین وون باز میکند**
اگر چیزی وجود داشته باشد که ما را از تمام درامهایی که در این سریال رخ داده است رهایی بخشد، رابطه بین سئو هاجین (Seo Ha Jin) با بازی ایم سمی (Im Se Mi) و کیم شین وون (Kim Shin Won) با بازی کواک سی یانگ (Kwak Si Yang) است. از آنجایی که آنها یک زوج نقش دوم معمولی نیستند، احساس تازگی را به بینندگان القا میکنند. هاجین نه تنها یک زن قوی و مستقل است، بلکه در صورت داشتن فرصت، میتواند بسیار مهربان و شیرین نیز باشد. از طرف دیگر، حتی اگر شین وون به عنوان یک بازیکن شهرت داشته باشد، در واقع، او وقتی صحبت از دوستی و عشق به میان میآید، قلب بزرگی دارد.
بنابراین، پس از اینکه دست به دست هم میدهند تا از دوستان خوبشان سوجئون و جویئون محافظت کنند، طبیعتاً به هم نزدیکتر میشوند. با وجود اینکه هاجین علاقهای به بودن در یک رابطه ندارد، حضور صادقانه و آرامشبخش شین وون – حتی از راه دور، زیرا او به تصمیمش احترام میگذارد و یک قدم به عقب برمیدارد – در نهایت قلب او را به دست میآورد. در مورد او، او نمیتوانست کمک کند، اما بیشتر و بیشتر عاشق هاجین شد و صبورانه منتظر او ماند. از این نظر، عالی است که این کیدراما به ما زوجهایی را هدیه میدهد که از پیروی ساده از قلب خود و برداشتن یک گام ایمان با عشق خود نمیترسند.
**رمانتیک: اعتراف بک سوجئون به احساساتش نسبت به بان جویئون**
یکی دیگر از لحظات کاملاً رمانتیکی که در قسمتهای این هفته به دست آوردیم، اعتراف نهایی بک سوجئون به احساسات خودش بود. این یک راز نبود که او نیز به جویئون احساساتی داشت، اما پس از اعتراف او در مورد بوسهشان و تماشای اینکه او عملاً توسط مادربزرگش له میشود، نتوانست از پذیرفتن حقیقت خودداری کند: او عاشق بان جویئون است. لحظهای که این را درک میکند، چارهای جز دویدن به سمت او و ابراز تمام احساساتش ندارد.
او ممکن است جانشین آینده یونگسونگ باشد، از او جوانتر باشد و حتی کمی حالبههمزن باشد، اما او مایل است همه اینها را بپذیرد و او را با تمام وجود در آغوش بگیرد. از این گذشته، جویئون همیشه نشان داده است که او را به خاطر کسی که هست دوست دارد و آنها به خوبی مکمل یکدیگر هستند، حتی اگر مردم آن را مشکوک بدانند. تبدیل شدن به بزرگترین راز جویئون مطمئناً برای سوجئون یا او آسان نیست، زیرا رابطهشان میتواند کارشان را به خطر بیندازد. اما این نیز نشان میدهد که آنها چقدر عمیقاً عاشق یکدیگر هستند، که امیدواریم به آنها در آنچه در آینده برایشان در نظر گرفته شده است کمک کند.
**رمانتیک: آغاز دوران قرار گذاشتن سوجئون و جویئون**
اگرچه کوتاه بود، لحظات عاشقانهای که بین زوج اصلیمان وجود داشت، هر چیزی بود که بینندگان میتوانستند بخواهند. آنها کلیشه عاشقانه محل کار کلاسیک را با پویایی آشفته خود ترکیب میکنند و هر بار که سعی میکنند رابطهشان را از همکاران خود پنهان کنند، هم جذابیت و هم سرگرمی را به ارمغان میآورند. آنها ممکن است اولین یا آخرین زوجی نباشند که این نوع کمدی رمانتیک را نشان میدهند، اما واقعاً به روش خود تأثیر میگذارند، که باعث میشود غمانگیزتر شود که این مدت طولانی دوام نیاورد.
پیوندی که آنها به وضوح با هم دارند، بسیار ارزشمند است و در عین حال ریشه در همان اصولی دارد که در جوانی داشتند، بنابراین جای تعجب است که قبلاً متوجه آن نشده بودند. اما اکنون که راز برملا شده است و هم سوجئون و هم جویئون میدانند که عشق اول یکدیگر هستند، فقط میتوانیم امیدوار باشیم که دلشورههای آیندهای که از سر میگذرانند، طولانی نخواهد بود. بنابراین بهتر است برای قسمتهای بعدی “دشمن عزیز من” دستمال کاغذی آماده کنیم!

